عشق درد ناک من

عشق درد ناک من

عشق یعنی

وقتی ازت پرسیدن با خانم چه نسبتی داری

سرتوبا افتخاربگیری بالا وبگی عشقمه

[ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, ] [ 23:44 ] [ مبینا ] [ ]


دست خالی‌ که نمی‌شود به پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی‌ چمدانم پر از گریه شد راه می‌‌افتم …

[ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, ] [ 23:42 ] [ مبینا ] [ ]


 

 

 

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...  گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...  گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... 
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
 
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
 
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
 
گاهی دلگیری...شاید از خودت.
[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:43 ] [ مبینا ] [ ]


 

 

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:41 ] [ مبینا ] [ ]


باسیگارکشیدن کسی مردنشد..

ولی بانامردی خیلی هاسیگاری شدن.

[ جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:17 ] [ مبینا ] [ ]


 

 

باور کن

خیلی ها خواستند نبودنت را پر کنند !

اما نشد

ماهی صید شده را

هرچه قدر میخواهی در آب رها کن !

دیگر چه فائده ؟

وقتی مرده است ...!!!

[ جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, ] [ 17:11 ] [ مبینا ] [ ]


آدم که غرق شود

  قطعا میمیرد!
چه در دریا ...چه در رویا .
..

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ 3:25 ] [ مبینا ] [ ]


 

وقتی رفت،گفت:تو را هم میبرم!

!! با خوشحالی گفتم کجا؟گفت:ازیادم…….

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ 2:2 ] [ مبینا ] [ ]


 


چند تکه از تو

پریشان افتاد

ته فنجانی که فالم را می گرفت…

می گفت آرام نیستی

و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…

من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین


[ شنبه 29 تير 1392برچسب:, ] [ 1:41 ] [ مبینا ] [ ]


 

 

نه بهم نگاه میکرد نه با من حرف میزد همیشه ازمن متنفر بود بعد از مدتی با خواهش و تمنا اومد پیشم  با من به راحتی حرف میزد به من گفت دوستم داره  و دلش برام تنگ شده  با من درد دل کرد گفت برگردم اما بی فایده بود بعد از مدتی رفت و تنها چیزی که مونده بود قطره های اشکش بود که قبرم  رو پر کرده بود

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:48 ] [ مبینا ] [ ]